بهزاد عطارزاده: فردای روز استیضاح وزیر علوم، روزنامه وزین کیهان در تیتری درشت نوشت: «مجلس شاخ فتنه را شکست». با توجه به روابط نیروها و ضعف نسبی قدرت سیاسی و پایگاه اجتماعی استیضاحیان به نظر میرسد واقعا شاخی شکسته شد. اما با احترام به کیهانیان باید گفت که این نه شاخ «فتنه» که شاخ کلیت جریان تحولخواهی بود که از قوه مجریه، اهل اعتدال و اصلاحطلبان گرفته تا بسیاری از نیروهای اجتماعی و جمعیتی که رایی قاطع را در خرداد ۹۲ به تغییر دادند دربرمیگرفت. طرفه آنکه «فتنه» داسی شدهاست که حقجویان با ضرب آن به شاخ این غول خطر کردند. غولی که باید بپذیریم متشکل از قاطبة ایرانیان و بیان حداقلی از خواستها و نیازهای آنان است. آنچه به اندک دقتی میتوان دریافت این است که برخلاف نظر مدعیان، عملکرد وزیر نه بازگرداندن «عوامل فتنه» به وزارت علوم بلکه تلاشی طاقتفرسا در بسامان کردن آشفتهبازاری بود که دانشگاهیان را به تنگ آورده بود. استیضاحیان از «فتنه»خیزی، «سوءمدیریت»، «التهابآفرینی»، «فعال کردن گسلهای امنیتی(!)»، «ترویج کتب ضدانقلاب» و «شبنامههای منافقان» و «انکار معا»د و «باورهای دینی» در دانشگاهها تا «خروج» وزیر «از ریل اعتدال» سیاههای تهیه کردند که براستی اگر قرار بر اثبات این اتهامات از مجرایی حقوقی علیه شخصی خاص میبود، کار متهم با کرامالکاتبین میافتاد. شگفت آنکه در نظر اکثریت اهل دانشگاه اوضاع نه تنها به چنین مقدار نبود که استیضاحیان میگفتند که به کل وارونه مینمود. از سویی، دانشجویان از تنزل سطح دانش و شان برخورد اساتید و مدیران نورسیده که بهطور روزافزون نظم و علممحوری نهاد تولید علم را به بازیچه میگرفتند نالان بودند(و هنوز هستند). از دیگر سو، اساتیدی که عمری در طریق علم و فضیلت گام زدند و بعضا پس از ممارستها احترام و شانی والا کسب کرده و دانشجویانی آموزش دادهاند که به این طریق وارد شوند، بهناگاه میبینند که در کنارشان نورسیدگانیْ مشقِ شب ننوشته و دود چراغ نخورده به کسوت هیئت علمی نشسته به ریشِ سواد و علم و دانش میخندد و همچینین، بعضا، مدیرانی نااهل بالای سر این اساتید گذاشتهاند که رشتههای علم را پنبه میکنند و تو گویی در دنیای ایشان استادان و اهل دانشگاه طفلان محجوریاند که تربیت و هدایت اینان با آن مدیران نودولت است.
در میدانی که دو جنس فرهنگی متفاوت به تقابل هم برخاسته بودند، به حق که وزیر علوم دفاعی مستدل و نجیبانه ارائه داد و گاه- و- بیگاه دستی هم به لطف بر سر مخالفین خشمگین میکشید. لیکن گوش اگر گوش استیضاحیان و ناله اگر ناله دانشگاهیان، البته آنچه به گوش نرسد فریاد است. اندکی پس از واقعه، نمایندهای محترم از هیئت استیضاحیان گفت که از صبح بنا را در برانداختن وزیر گذاشته بودیم.*
میرزا محمد خان مجدالملک، رجل خوشنام و اهل نظر عهد قاجار، نوشته بود: «برای کسب اصول آبادی و نظم مملکت [باید] مجلس بزرگ تشکیل دهند که اعضای رئیسة آن عقل باشد و غیرت». البته عقلی که به تدبیر و نظر در امور و ترتیبات عمومی مردم نگاه کند و غیرتی که به جای سودای منافع شخصی، دغدغة مصالح عمومی و احقاق حقوق شهروندان را داشته باشد. دیروز وزیری برافتاد و براستی شگفتی آفرید. تعداد نمایندگان مجلسی که در طیف اصلاحطلبان و حامیان اعتدال و قوة مجریه هستند اگرچه اقلیتاند اما کم نیستند. از سوی دیگر، لااقل بنابر آنچه در ظاهر روابط نیروهای سیاسی آشکار است، این نمایندگان میتوانستند بر حمایت محافظهکاران و اصولگرایان نزدیک به دکتر لاریجانی نیز حساب کنند. چگونه است که در بزنگاهی چنین مهم، که مخالفانِ مطالبة تغییر در انتخابات ۲۴ خرداد چنین ساز نزاع کوک کرده و شمشیر از رو علیه وزیر علوم، که به نماد تحقق مطالبات دانشگاهیان از دکتر روحانی تبدیل شده است، بستهاند، طیف نزدیکان به اصلاحات و اعتدال در مجلس ــ و خارج از مجلس ــ چنین خرفت و منفعل نظارهگر تقدیر شدند. براستی اگر ۳۰۰۰ بورسیة غیرقانونی، همچنان که غارت ۳۰۰۰ میلیارد تومان و ۸۰۰۰ میلیارد تومان صحت داشت، درست باشد، قصة چپو و چپاول از صفحاتی که مجدالملک بر آن قلم میگریاند که هیچ، یحتمل از عهد تسلط اشرف افغان بر اصفهان به اینسو بیسابقه بوده است. اگر این فاجعه صحت دارد چرا در مقابل آن، اینچنین بیدرایت، تعلل کردند؟ از غیرت در حفظ مصالح عمومی بگذریم، چنانچه غیرتی برای حفظ جریان ملی اعتدال، که اتفاقا موجودیت و هویت آنها در قدرت نیز منوط به حفظ و تقویت آن است، در میان مخالفانِ نهچندان فعالِ استیضاح وجود داشته باشد، باید قدری زحمت بر خود روا میداشتند و در همکاری با اصولگرایان معتدل لااقل سی یا چهل رای جمع میکردند، وگرنه اگر جلسه استیضاح منعقد هم نمیشد، آن ۱۱۰ رای، رای طبیعی وزیر علوم بود.
تاریخ سرشار از داستان هزیمت خیل بسیارانی است که سازمان و تشکلی در عمل نداشتند و فتح اندک جمعیتی که، با پای برهنه و غوغای بسیار، عهد تشکل بسته و عزم بر پیروزی راسخ کردند. به طبع، این نخستین فتح «پایداری»، نقطة عزیمت آنان برای تعمیق منازعه سیاسی و اجتماعی است که در جامعه و سیاست ایران جریان دارد. شاخی که شاید احتمال نمیدادند بشکند، به اهتمام اقلیتی کوچک اما پرسروصدا و اهمال دیگران شکست. هرچه قدر هم که از تعامل میان مجلس و «دولت»** گفته میشود، زمان در فروافتادن پردة منازعه بهشتاب میگذرد. همانطور که بارها استیضاحکنندگان گفتند، مسئلة آنها تعویض یک شخص یا یک وزیر نیست. مسئلة آنها کلیت سیاست «دولت» است. این سیاست باید باب میل ایشان تغییر کند. گویی هنوز «دولت دهم» بر سر کار است و در باید بر همان پاشنه بچرخد. توفیق در استیضاح وزیر علوم آغاز چالشی جدیتر با قوة مجریه و ریاست جمهوری است که تنها یک سال از شروع به کارش و در دستور قرار دادن بخشی از مطالبات ملی خرداد ۹۲ میگذرد. از داستان استیضاح میتوان درسی گرفت. اهل اصلاح و اعتدال ــ و همچنین اصولگرایان معتدل ــ یا باید با تشکل سیاسی و اجتماعی و سازماندهی و بلندنظری و تمرکز بر مصالح کشور، کمر همت به ترتیب و تنظیم امور ببندند و بهتدریج بخشی از آبرفته ز جوی را بازگردانند یا آنکه میتوانند خوشدلانه دست روی دست بگذارند و بنشینند تا قضای در کمین نشسته کار خود بکند و اوضاع به تدریج بهگونهای مهیا شود تا روزی دوباره «سوتهدلان گرد هم آیند»! یک مشکل اساسی حکومت اعتدال، عدمتشکل و سازمان اجتماعی و به تعاقب آن بازوی رسانهای و فرهنگی است. سیاستهای خوب روحانی بدون سازمانی نیرومند که در ابعاد مختلف سیاسی، رسانهای و اجتماعی ابزار اجرای این سیاستها باشد، ناقص خواهد ماند. به همین سبب بود که شاخ غول اعتدال، کلیت میل به تغییر و تحولی که صدای آن در ۲۴ خرداد ۹۲ در کشور طنینانداز شد، شکست. البته باید به یاد سپرد که این غول بدون شاخ هم میتواند ناظر بر افقهای روشن در آینده باشد. باید برای گامهای بلند بدانسو متشکل شد.
درس دیگری نیز از حاشیه این استیضاح میتوان گرفت. دکتر فرجی دانا وزیر علوم، میان مخالف و موافق، به تدین، تواضع، نجابت و جملگی فضایل اخلاق شخصی مشهور است. چنانکه ناطقین مخالف استیضاح دیروز نیز، در دفاع از وزیر، تاکید بسیاری بر این فضایل و سابقة ارزشی و اخلاقی داشت. لیکن باز این حقیقت که اخلاق در قلمروی عمومی قابل تقلیل به اخلاق حوزة شخصی و خصوصی نیست، خود را به صراحت آشکار کرد. قلمروی عمومی قلمرویی است شامل نیروها و ارزشهای اجتماعی متفاوت و گاه متضاد یکدیگر. تنش و منازعه میان این گروهها ویژگی قلمروی زندگی عمومی و اجتماعی است و فضایل و اخلاق شخصی نمیتواند در این قلمرو نیز معیار و تراز قرار گیرد. در مقابل، قلمروی عمومی اخلاقیات و مختصات ویژة خود را دارد و معیار نهایی در منازعات و تنشهای حوزة عمومی، کارآمدی و اثربخشی در حفظ و حراست از مصالح و منافع عمومی است. چنانکه در جلسة استیضاح به وضوح دیدیم سرکنگبین فضایل شخصی جز بر صفرای ناکارآمدی در ادارة امور عمومی نیافزود؛ دفاع از فضایل شخصی غیرقابل انکار وزیری کارآمد در ادارة امور، در میان نزاع منافع گروههای سیاسی و خردهفرهنگها در قلمروی عمومی به هیچ خریده نشد!
*. پژمانفر: از ابتدا قصدمان اسیتضاح بود.
** در متن هر جا که لفظ دولت در «» قرار دارد اشاره به قوة مجریه است که در تداول عامیانه مورد استفاده قرار میگرد. دولت در علم سیاست معادل مفهوم State است که اشاره به کلیت سیاسی یک کشور دارد و اغلب «کشور» را معادل «دولت» میگیرند.