شهر «کوبانی» در مرز مشترک سوریه و ترکیه به کانون اصلی مقاومت در برابر تروریستهای «داعش» و گروههایی تبدیل شده که در تلاش هستند کنترل مرز ترکیه را در دست گرفته و در جبهه یکپارچه کردها شکاف ایجاد کنند. برای کسانی که با جغرافیای منطقه آشنا هستند ممکن است این سوال پیش بیاید که به چه دلیل این شهر اینگونه اهمیت پیدا کرده و به سمبل مقاومت تبدیل شده بهطوری که باید از آن بهعنوان استالینگراد جدید نام برد که در منگنه «داعش»، سوریه و ترکیه قرار گرفته است. سقوط این شهر، جبهه تروریستها را گستردهتر کرده و ترددشان را بین کشورهای منطقه تسهیل میکند. این واقعیت را باید پذیرفت که اگر حمایتهای هوایی ائتلاف جهانی و مقاومت کردها نبود این شهر هم به سرنوشت دهها شهر و روستایی که به اشغال «داعش» و النصره درآمده و مردمانشان به بردگی گرفته شده یا قتلعام شدهاند، دچار میشد. ولی آنچه بیش از همه اهمیت دارد ایستادگی و مقاومت مردم این شهر و منطقه در کنار حمایت فراگیر کردها در سرتاسر جهان همراه با اقدامات جامعه جهانی از آنهاست که آنکارا را تحت فشار قرار داده تا به سیاست غیرمعقول خود پایان داده و وارد عمل شود.
روشی که ترکیه در قبال «کوبانی» در پیش گرفته یادآور مقاومت مردم «ورشو» پایتخت لهستان در زمان جنگدومجهانی است. سال1944 زمانی که «ارتشسرخ» شوروی پشت دروازههای ورشو رسید مردم این شهر که آزادی را نزدیک میدیدند علیه ارتش «نازی» قیام کرده و سر به شورش برداشتند. ولی «ارتشسرخ» در توافقی نانوشته از دخالت در امور «ورشو» خودداری کرد تا مردم توسط نازیها قتلعام و سرکوب شوند سپس دستبهکار شده و قدم به شهر گذارده و به قولی آن را آزاد کرد. این وضعیت را امروزه در «کوبانی» هم شاهد هستیم که چگونه اردوغان متحد و حامی پیشین «داعش» تانکهای خود را به نظاره واداشته و به بهانههای واهی از حمایت علنی از ساکنان غیرنظامی این شهر امتناع میورزد. شروطی که از سوی اردوغان و دولت ترکیه مطرح میشوند در حقیقت توجیهاتی برای روشی است که این دولت در پیش گرفته تا خود و اقداماتش را موجه جلوه دهد. ترکیه که حتی قبل از تشکیل جمهوری توسط آتاتورک همواره با کردها مشکل و اختلاف داشته به این ترتیب فرصتی بهدست آورده تا با سلاح «داعش» به تصفیهحساب خونین با کردها پرداخته و آنها را تضعیف کند زیرا در صورت موفقیت و پیروزی کردها در سوریه و عراق در مقابله با «داعش» و دیگر گروههای تروریستی آنها به قدرتی تبدیل خواهند شد که در آینده قادر خواهند بود برای آنکارا و دمشق مشکلآفرین شوند.
اگرچه، سرنوشت سوریه و «داعش» و حتی عراق و کردها در «کوبانی» رقم زده نمیشود اما ایستادگی در مقابل تروریستهایی که از مذهب استفاده ابزاری کرده و در تلاش هستند مناطق تحت تصرف خود را در سوریه و عراق بههم متصل کنند میتواند آنها را متوقف کرده و مانع پیشرویشان شود تا حکومت عراق و شام محقق نشود.
امروزه «داعش» و النصره پایگاههای خود را در ترکیه و قطر از دست داده و قادر نیستند از امکانات مالی و لجستیکی این کشورها برای بازسازی صفوف خود بهره بگیرند. ضمنا با پیوستن ترکیه به ائتلاف ضدتروریستی که در پی تصویب پارلمان این کشور صورت گرفته تروریستها نمیتوانند مبادلات نفتی و مالی خود را انجام دهند و به همین دلیل تحت فشارهای گوناگون قرار دارند.
مقاومت مردم «کوبانی» از نظر روانی و سیاسی نیز لطمه جبرانناپذیری به «داعش» و النصره و دیگر گروههای تروریستی وارد آورده و افسانه شکستناپذیری آنها را خدشهدار کرده است.
آنها که در عراق بهراحتی توانستند تا نزدیکی بغداد پیش برانند و در سوریه کنترل مناطق وسیعی را در دست گرفته و حتی در لبنان دست به تحرکاتی بزنند در باتلاق «کوبانی»گیر افتاده و زمینگیر شدهاند.
در این شرایط این باور قوت گرفته که میتوان «داعش» را متوقف کرده یا شکست داد.
ولی مشکل با شکست نظامی «داعش» حلشدنی نیست و باید این ذهنیت تقویت شود که این گروهها را میتوان از نظر نظامی به شکست کشاند و هرچند شکست نظامی سبب مهار و تضعیف آنها میشود اما برای نابودی تروریستها نیاز به فعالیت گسترده فرهنگی، مذهبی و روشنگری است که باید توسط دولتها، کشورها و اندیشمندان صورت بگیرد.
زیرا «داعش» را باید خلع شعار و از نظر مذهبی و اسلامی بیاعتبار کرد تا زمینه رشد و توسعه آن از بین رفته و پایگاههایش را در بین مردم مسلمان از دست بدهد.
روزگاری مارکسیسم و کمونیسم که داعیه حکومت جهانی داشتند تهدیدی علیه هر حکومت و دولت غیرکمونیستی بشمار میرفتند.
مارکسیستها و کمونیستها با شعارهایی که میدادند توانسته بودند افکارعمومی اقشار محروم و تحتستم را به خود جلب کرده و خود را بهعنوان سردمداران انقلاب جهانی معرفی کنند، در حالی که امروزه فقط نامی از آنها باقی مانده و مارکسیسم و کمونیسم را صرفا میتوان در کتابها یا محافل دانشگاهی و روشنفکری مطالعه کرده یا به گفتوگو نشست.
این وضعیت باید برای امثال «داعش» و دیگر افراطگرایان مذهبی که از مذهب خصوصا اسلام استفاده ابزاری میکنند به وجود بیاید تا در مسیر اضمحلال قرار گیرند.
افراطگرایی مذهبی امروزه یک واقعیت انکارناپذیر است که نمیتوان آن را نفی کرد ولی نیاز است مهار شده و جای خود را به تعامل و گفتمان صلحآمیز بدهد. این گروهها از اختلافات و تضاد میان پیروان مذاهب بهره گرفته و رشد میکنند.
افراطگرایی روی دیگر سکهای است که در یکسویش تمامیتخواهی و جنگ مذهبی قرار دارد.
در این اندیشه جایی برای تامل و تعامل وجود نداشته و همه در تلاش هستند با تسویهحسابهای خونین حرف و خواسته خود را به کرسی بنشانند. بنابراین تا زمانی که این اندیشه در کشورهای اسلامی خصوصا خاورمیانه و شمال آفریقا حاکم است نمیتوان به مهار امثال «داعش» و النصره امیدوار بوده و گامی قاطع و مثبت در راه نابودی آنها برداشت. زیرا آموزههای آنها بهگونهای است که مروج افراطگرایی بوده و با ایجاد زمینه مساعد، جذب و سربازگیری از افراد مستعد به تقویت صفوف خود پرداخته و مرگ و نابودی را نثار کسانی میکنند که مایل به تبعیت از آنها و تندادن به خواستههایشان نیستند. تا زمانی که این اندیشه و تفکر به ضدارزش تبدیل نشود خطر این گروهها وجود داشته و مشکلآفرین خواهند بود.
حسن فتحی . روزنامهنگار